۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

دو سال، شاید بیشتر . . .



روزی که اینجا رو راه انداختیم قرار بود جایی باشه برای ما چهارنفر که حرف هامون رو بزنیم. از زمین و زمان بگیم و هر کس به سبک و سیاق خودش.
ولی اونجوری نشد که دلمون می خواست. حالا چون و چراش رو نمی دونیم.
هفدهم بهمن دقیقا میشه یک سال که اولین پست اینجا رو نوشتم. یک سال دیگر از دوستی ما گذشت. بیوگرافی رو که دوباره می خونم می بینم زیاد تغییر نکردیم. هنوز کتی آلاگارسون کرده است، هنوز کار عملی آذین حرف ندارد. هنوز نگین در حال دل بُردن است و من هنوز اگر کلاس رقص راه بیاندازم موفق تر می شوم.
هنوز هم این شعر رسول یونان بهترین توصیف رابطه ی ما چهارتاست.
.
ما چهار دیوانه بودیم
در کابوس هایی مربعی شکل
و آرزویمان
برآمدن آفتاب در نیمه شب بود ...
.
مهسا نعمت
16 . بهمن . 1389

۴ نظر:

  1. من اینجا رو دوست دارم از وبلاگ خودم هم بیشتر
    مرسی که دوباره نوشتی

    پاسخحذف
  2. بابا این آذین و کتی روند اینجا رو ریختن به هم
    :(

    پاسخحذف
  3. شاید شما تغییر نکرده باشید ولی الان این گروه برای من باگروه سال پیش خیلی تفاوت داره .موفق و پیروز باشید و همیشه سبز

    پاسخحذف
  4. خدا بگم چیکارتون کنه . اینجا هم فیلتر گزاشتین؟؟

    پاسخحذف