۱۳۸۸ اسفند ۱۳, پنجشنبه

دو روایت از یک مجسمه


روایت اول:
دوشنبه / 10 اسفند 88 / ساعت 14 / ساختمان تجسمی / کلاس سمعی بصری 2 / درس تجزیه و تحلیل نقد آثار مجسمه سازی
نقش آفرینان: استاد: زهره کاظمی ملقب به دکتر زهرا رهنورد / دانشجویان : کتایون، آذین، نگین، مهسا، یک پسری که در عمرش کلمه ی «بله» را به زبان نیاورده، مرجان که داشت که توی دفتر کذاییش دست توی دماغ کردن استاد رو هم می نوشت، شهرزاد که داشت با چسب دماغش ور می رفت و نازنین که داشت با ویدیو پرژکتور ور می رفت و ترانه که عجبا حاضر بود و داشت با موبایلش ور می رفت و یک سری دانشجوی دیگر که کلاً در زندگی زیاد تاثیری روی دیگران و حتی طبیعت هم ندارند!
*
استاد از خاطره تعریف کردن های بی ربط دست برداشت و بالاخره شروع کرد به درس دادن. پای تخته نوشت که یک اثر هنری باید در ارتباط با هنرمند، در ارتباط با خود اثر و در ارتباط با مخاطب مورد بررسی قرار بگیرد. استاد با این جمله ادامه داد: برای شروع، جهت اینکه شما این مطلب را خوب درک کنید، یک اثر خوب مجسمه ای که تا به حال دیده اید را مورد بررسی قرار دهیم.
همه فکر کردن خب حتماً استاد می خواد یک کار از میکل آنژ یا شاید از آنیشکاپور یا اُلدن بـِرگ رو نشون بده و روی اون بحث و بررسی کنه. اما زهی خیال باطل! مجسمه ی ریزه میزه ی میدان مادر (میدان محسنی یا همان میدان اسکیپی) که بر حسب تصادف کار خود استاد نیز بود، به نمایش گذاشته شد.
استاد شروع کرد: ببینید، این کار دقیقا به لحاظ محتوا، به لحاظ شکل، متریال و از نظر ارتباط با محیط یا همون فرم و فضا یک کار استثنائیه! من یک روز بعد از اینکه دخترم را به مدرسه گذاشتم و دیدم تمام مادران غمگین و افسرده هستند فوراً به خانه رفتم و اسکیس این کار را زدم. این کار از جهت اینکه دوطرفه است کار فوق العاده ایست! ما این کار را با همکاری دانشجویان همین آتلیه و اصرار آقای رضایی برای شرکت در این کار عظیم، شروع به ساخت کردیم و البته چهره ی زیبا و دستان ظریف و نحیف این مادر را خودم با رنج و سختی فراوان کار کردم و چه روزها و چه شب هایی که سختی نکشیدم تا این کار به معرض دید عموم قرار بگیرد. سخن کوتاه اینکه کلاً این کار از هر لحاظی بسیار خوب و عالیست و از این حرفا!
***
روایت دوم:
سه شنبه / 11 اسفند 88 / ساعت 9 / آتیله مجسمه سازی / درس طراحی تخصصی 1
نقش آفرینان: استاد: حمید الله رضایی / دانشجویان : کتایون، آذین، نگین، مهسا، یک پسری که در عمرش کلمه ی «بله» را به زبان نیاورده، مرجان که داشت که توی دفتر کذاییش دست توی دماغ کردن استاد رو هم می نوشت، شهرزاد که داشت با چسب دماغش ور می رفت و ترانه که عجبا حاضر بود و داشت با آی پادش ور می رفت و یک سری دانشجوی دیگر که کلاً در زندگی زیاد تاثیری روی دیگران و حتی طبیعت هم ندارند!
*
استاد بعد از یک عالمه راهنمایی های خوب در رابطه با طرز غذا دادن به کودک از یک روزگی تا شش ماهگی و با آوردن سند و مدرک از بچه ی خودش که چقدر موز له شده برای کودک خوب است و به او انرژی می دهد، بالاخره شروع کرد به درس دادن. در میان مثال ها و تجربه هایش از قضا رسید به مجسمه ای واقع در میدان مادر (میدان محسنی یا همان میدان اسکیپی). او گفت که خانم رهنورد با کلی اصرار و التماس از او خواهش کرده است که در این کار عظیم به او کمک کند. استاد رضایی ادامه داد: روزی خانوم رهنورد به من گفتند دستم به دامنتان من بلد نیستم با گچ کار کنم، ای رضایی! ای کسی که استاد گچ و گـِلی، ای مجسمه ساز حرفه ای، ای شفتالو، ای جوووونم تو رو به اون خدایی که می پرستی منو کمک کن که به شهرداری قول مجسمه ی شهری دادم. او گفت که با چه تبحری چندین تـُن گـِل را ایستاده نگه داشته بوده و ذکر کردند که دانشجویان هم اندک کمکی به او کرده بودند و فقط طرح های روی روسری مادر را کار کردند و همین دانشجویان دست و پا چلفتی موقع قالب گیری چه خراب کاری هایی که نکرده اند! اما استاد با خلاقیت خودش و هوش بالایش این هیولای به وجود آمده را تبدیل به آنچه که امروزه می بینیم کرده است و اظهار داشتند که خانم رهنورد هیچ دستی در کار نبرده است و دقیقا در همان حین به سفر مکه مشرف شدند و این گروه را تنها گذاشتند!
*
و ما دانشجویان بیچاره ای هستیم میان این روایات! شما بگویید کدام را باور کنیم!
"مهسا نعمت"
13 . اسفند . 1388

۲۳ نظر:

  1. motmaenan hardo dorogh migan va in mojasame kare daste yek shakhse ke az bachegi ba in kar okht gerefteu ba mojasame bozorg shode ke bekhatere nadashtane madrake tahsili va SAD ALBATE PARTY hichmoghe esmi azash borde nemishe va hamishe karash dozdide mishan
    jaleb bood.

    پاسخحذف
  2. عزیزم مهسا وقتی این ترم درس صمعی بصری 2 و درس طراحی تخصصی 1 رو افتادی می فهمی که این مجسمه رو کی ساخته بود! یادت نره اینجا ایرانه. هرکاری که خوب باشه همه انجام اون کارو به گردن می گیرن و هر کاری که بد باشه گردن همدیگه میندازن. پس نتیجه اخلاقی اینکه به حرف هیچ کدوم اعتماد نکن.

    پاسخحذف
  3. باور بفرمائید که چون خودتان میخواهید واقعیت ماجرا را بدانید و من میخواهم مشکلتان را در اینمورد حل کنم ، مجبور م حقیقت را در اینباره بگم .. راستش یه روز که من دم در دانشگاه ایستاده بودم پس از تعطیلی کلاس اموزشی سمعی وبصری
    هر دو استادتان با قیافه های مستاصل
    و وامانده پیش من امدند وپس از کلی زمینه چینی و مطرح نمودن مشکلات زندگیشان،، گفتند بدلیل مشغله های روزمره زندگی نمیتوانند از پس اینکار بر بیایند و از خواهش کردند اینکار رو بعهده بگیرم
    و از اونجائی که نمیخواستم دانشجویان و عموم مردم
    بدانند این اثر،، کار خود من است..تا حالا چیزی نگفتم.. بله .روایت اینچنین است...

    پاسخحذف
  4. در اینکه این مجسّمه اصلاً هیچ جذّابیتی نداره، من با وجدانِ خودم کنار اومده‌م. حالا کاری ندارم که رهنورد ساخته و این بشر زنِ میرحسینی‌ئه که من جونم براش فرار می‌کنه (در می‌ره!).

    هرچی از این مجسّه حالِ بدی پیدا می‌کنم، از دیدنِ اون حوضِ جلویِ فرهنگستانِ هنر لذّت تام می‌برم. اون ستونا معرکه‌ن. از نقّاشی‌هایِ میرحسین هم خوشم می‌آد.

    به نظرِ من این دو نفر راوی دارن سرِ هیچ، هیاهو راه می‌ندازن (همون هیاهویِ بسیار برایِ هیج!).




    راستی من اصطلاحِ اسکیپی رو در این مورد نشنیده بودم. از چند تا از دوستام هم پرسیدم، دیدم که قیافه‌شون شبیهِ علامتِ سؤال شد. جریان چی‌ئه؟

    پاسخحذف
  5. مهسا جونم از تو صیف قشنگت کلی کیف کردم
    عزیزم عکست باز نمیشه

    پاسخحذف
  6. بابا میدون اسکیپی دیگه
    ندیدین همه اونجا از گرونی نچ نچ می کنن
    ;)
    از شما چه پنهون من کلا از کارای رهنورد زیاد خوشم نمیاد، مخصوصا نقاشیاش! ولی میرحسین که خداااست

    پاسخحذف
  7. نه نمی دونستم.
    تعجب کرده بودم واقعاً. آخه من خودم اون طرفا زندگی می کنم.

    یه چیز جالب هم برات بگم...
    به یکی از بچه ها گفتم می دونی این مجسمه میدون محسنی رو کی ساخته؟
    گفت نه.
    گفتم زهرا رهنورد.
    گفت اِ... چقدر اسمش آشناس.
    گفتم نمی شناسیش؟
    گفت همون که نوبل گرفته؟!!
    گفتم بابا! زنِ میرحسین!
    گفت میرحسین؟!

    پاسخحذف
  8. همون جریان اینکه تایتانیک زنه بود یا مردست دیگه
    ;)

    پاسخحذف
  9. ای مهسای "جونور"!!:))

    پاسخحذف
  10. به نظر من که هر دو دروغ می گن
    ولی عجب اصلا فکر نمی کردم زهرا رهنورد انقدر از خود راضی باشه خدا بهتون صبر بده مهسا جان
    خیلی برای اینکه دیگه رئیس دانشگامون نیست غصه می خوردم ولی مثل اینکه زیاد بدم نشده
    :)

    پاسخحذف
  11. سروش گفت متن طولانی بود!
    خواندنش سخت!

    پاسخحذف
  12. این کامنت بالایی عالییییییییییییییه D:
    شاید منم مثل مهسا از بعضی از کاراش خوشم نیاد ولی رهنورد خیلی خوبه (:

    پاسخحذف
  13. قربونت برم !‌تو دوست داري كار كي باشه ؟؟؟ :))

    پاسخحذف
  14. eyval kheyli khob bod bishtar az in lezat bordam ke in hamaro type kardi va az khodete chon mamolan chizaye mokhtalefo in chizaro copy pase mikonan
    ye pishnahad daram khastin matlab bezarin ye matlabaee bashe ke tahala kasi nashnide bashe fekr konam injori bishtar jalbe tavajoh kone Blogeton
    kamakan moafagh bashin har 4 taeeton :)

    پاسخحذف
  15. ببخشید شما این داستانو شنیده بودین؟
    زیاد نیست که همه میگن زیاده! تازه می خوام زیادتر از ایم هم بنویسم
    ;)

    پاسخحذف
  16. من نفهمیدم این پسری که در عمرش کلمه "بله" را به زبان نیاورده کیه؟ بعدشم دفتر خانم مرجان چه نوع دفتریه و بعد هم اینکه من که هیچی از مجسمه و هنر و هنرهای زیبا سرم نمیشه هم میدونم که میدان مادر کار خانم آقای مهندسه
    ;-)

    پاسخحذف
  17. مفتخرم كه اين پست رو با تاخير به علت نقص فني ببينم
    .مرسي مهسا
    كتايون

    پاسخحذف
  18. یعنی می خوای بگی تو فیلمای اسکیپی رو دیدی و یادتم مونده چی دیدی؟؟!!! میشه لطفا دوباره بفرمایین شما چن ساله تونه؟؟

    پاسخحذف
  19. من بیست و یک سالمه! والا یه چیزای کمی یادم هست. شاید تکرارشو ما دیدیم
    ;)

    پاسخحذف
  20. کل متن یک طرف،این عبارت پر کاربرد شماها(نگین و مهسا و ...) "سخن کوتاه اینکه..." هم یک طرف ;-)

    شاید به دلیل اینکه من هنرمند نیستم و احتمالا حس زیبایی شناسی هم ندارم(!) این اثر خانم دکتر(یا آقای رضایی ، یادانشجوهای آتلیه یا ...؟؟؟ )رو دوست دارم!

    راستی، وب گذر مبارک ;-)

    پاسخحذف
  21. یه بار به نگین بگید ماجرای این جمله رو براتون تعریف کنه :))
    .
    اختیار دارین، شما خیلی هم هنرمند هستید. ما هم این اثر رو دوست داریم، ما فقط مشکلمون اینه که نمی دونیم کی ساخته
    .
    راستی دستور شما بود وبگذر، به میل هست انشاالله؟!
    :)

    پاسخحذف
  22. oooooooh,che nooshabei baz mikonan bara ham in 2ta ;D

    پاسخحذف