۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

گیس بلند مشکی


 
 
 
چند روز پیش دست فرزندم را گرفته بودم و در خیابان راه می رفتیم ، بسیار شبیه کودکیم بودم. موهای کوتاه فری ، لاغر بود و از چشمانش شیطنت می بارید ، به چشمان من می ماند . . .

اما فردایش که کمی، فقط کمی بزرگ تر شد. دیگر شبیه دیروز نبود. یک گیس بلند مشکی داشت، کمی بی ادب و لجباز بود. ولی هم چنان دوستش داشتم و او هم . . . حتی بی هیچ شباهتی . . . آخر او کودک من بود یا شاید خود من

"نگین نصیری"
31 . اردیبهشت . 1389

۱۵ نظر:

  1. ای بابا نگین خانم، بی نمک شدی. خوب نرسونده بودی. بیشتر روش کار کن

    پاسخ دادنحذف
  2. باباااااا
    چه بلاگ باحالیه
    کتایون شما هم؟
    خوبهههه

    پاسخ دادنحذف
  3. همین است که میگوید........

    پاسخ دادنحذف
  4. عکس بچگیتو دیدم، خاطرات جونیم زنده شد. یه زن جون که پسرش رو می برد امادگی تا با دختر کوچولوی مو فرفریش تنها تو خونه حال کنه

    پاسخ دادنحذف
  5. علی رضوی چی و نرسونده بودم؟

    پاسخ دادنحذف
  6. نويد تو پيچانده شدي...((:
    نگين خوب بود ياده يه چيز عجيبي افتادم با اين پست كه نمي دونم چيه...

    پاسخ دادنحذف
  7. mamani ghorrrrrrrrrrrrrrrrrrbunrt beram ;*****

    پاسخ دادنحذف
  8. jafari ye kam deghat koni kheili shabihe alaneamehaaaa ;D

    پاسخ دادنحذف
  9. یعنی مو نمیزنی با الآنت
    .
    ولی هر جوری که فکر می کنم گیسات مشکی نیستااا!

    پاسخ دادنحذف
  10. بنظر شما ایا باید اشتباهات بزرگتر ها را دوباره تکرار کند؟؟

    پاسخ دادنحذف
  11. ki?man?che eshtebahi?
    nagoo ke bache dar shodan ye eshtebahe!!!!

    پاسخ دادنحذف
  12. مرسي مامان نانا كه اين بي شرفو به دنيا اووردي

    پاسخ دادنحذف
  13. vaaaaaaaaayyyyyyy commente katiii khodaaaa boooodd :)))) az bala dashtam mikhoondam ta paeiin be in yeki residam aaaakharesh booodd :))) merCCC kati joon

    پاسخ دادنحذف
  14. من ساده رو بگو. فکر میکردم برای تعلیم و تربیت میرفتم آمادگی!!!! D-:
    من هم مرسی مامان نانا (-;

    پاسخ دادنحذف